نیاز
+ نوشته شده در شنبه سی ام مرداد ۱۳۸۹ ساعت 11:49 توسط از دیار آشنا
|
انتظار ديدنت هر لحظه آبم ميکند
دوري از چشمان تو دارد خرابم ميکند
تا که مي نالم ز دوريه رخ مهتاب تو
دل حديثي از تو ميخواند که خوابم ميکند
اعتبارم پيش دنيا مهرتو در سينه است
بي تو حتي ابر باران زا جوابم ميکند
چشمه ام رودم زمانيکه تو در قلب مني
بي تو مي خشکد دلم دنيا سرابم ميکند
چون صبا از زلف تو برجان من مي آرمد
بوي زلفت بر مشام من لعابم ميکند
ذره ي بي ارزشي بودم که درجايي غريب
عشق تو جانا مرا اينگونه نابم ميکند