گفته بودند که از دل برود
یار چو از دیده برفت ؛
سالها هست که از دیدهی من رفتی لیک
یار چو از دیده برفت ؛
سالها هست که از دیدهی من رفتی لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز...
دفتر عمر مرا
دست ایام ورقها زده است
زیر بار غم عشق
قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
همچنان روز نخست
تویی آن قامت بالنده هنوز ...
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز ...
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان میبینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتشــــی سرکش و سوزنده هنوز ...
+ نوشته شده در جمعه هجدهم فروردین ۱۳۹۶ ساعت 12:7 توسط از دیار آشنا
|