عقل ما چون کشف اين اسرار کرد ذره را هم اله کشتــــار ساخت
اي شاخهً گل شکسته تا چند ؟
در کنج قفس ، نشسته تا چند ؟
بشکن قفس و چمن بياراي
تاچند گره؟ گره گشــــا شو
بــــــا ساز زمانه همنوا شو
خود راه شناس و رهنما شو
اين را نهفتـــــــه برملا شوراز دل روزگار بنماي
داني که حيات نيست جز کار
بي کار بقـــــاي توست دشوار
دستي که چو نخل ميدهد بار
حيف است بدوش ديگري بار
از زحمت ديگران مياساي !
*تاريکترين ساعت شب درست ساعات قبل از طلوع خورشيده . پس هميشه اميد داشته باش!
مراقب افکارت باش آنها به گفتار تبديل ميشن
مراقب گفتارت باش آنها به کردار تبديل ميشن
مراقب کردارت باش آنها به عادت تبديل ميشن
مراقب عادات باش آنها به شخصيت تبديل ميشن
مراقب شخصيت باش آنها به سرنوشت تبديل ميشن
*براي به دست آوردن چيزي که تا به حال نداشته اي بايد چيزي شوي که تا به حال نبوده اي !!
برگ
در انتهاي زوال مي‌افتد
و
ميوه
در ابتداي کمال…
بنگر که چگونه مي‌افتي…
چون برگي زرد يا سيبي سرخ ؟!
آن که مدعي زيستن است
مي گويد :
خورده ام
نوشيده ام
خنديده ام
و نيز گاهي گريسته ام !
و نمي داند
که مردگان هم چنين کرده اند !
من به آمار زمين مشکوکم ...اگر اين سطح پر از آدم هاست پس چرا اين همه دلها تنهاست ؟؟؟؟